انتهـای ایستگاهِ اول





من میگم اگه وسط روزای سر شلوغیاش دلش هواتونو کرد

و دل تنگ شد براتون، اون حسابه

اگه بین هزارتااا آدم نفسش بنده نفس تو شد، اون حسابه

اگه صبح که چشمش باز کرد بهانتون رو گرفت، اون حسابه

وگرنه آخرِ شب‌ها

که دراز کشید و خوابید هیاهویِ دورش کم شد.

همه بلدن بگن دلم برات تنگ شده!

همه بلدن دوستت دارم بگن.!


من میگم بودناتونو برای بعد ذخیره نکنید!ُ

بودنتون همین الان حسابه

بعضی چیزا با ذخیره کردن زیاد که نمیشن هیچ؛

کم میشن، تموم میشن.

حروم میشن!!!

چای سر صبح و قند پهلو بودنتون حسابه!

حواستون ب سرد شدناتون باشه.

دهن سوز بودنتون حسابه! :)



ادامه مطلب



اولین باری که دیدمش، دقیقا مطمئن نبودم که دوستش دارم

اولین باری که دلم خواست بغلش کنم، فهمیدم عاشقش شدم

به خودم که اومدم، دیدم تموم زندگیم شده


هنوزم برام هر بیست و چهار ساعت می‌شه یه شبانه روز

هنوزم هفته، هفت روز داره و به هر دوازده ماه می‌گن یه سال.

اما

بدون اون انگار، روزا کوتاه‌تر میشه و دلِ آسمون بیشتر می‌گیره

بدون اون چاه تنهاییم عمیق‌تر میشه و هر شب بارون میاد

انگار فقط اومده که بفهمم، روزای بدون اون، اسمش "زندگی" نیست



ادامه مطلب


قدر آدمایی که زود عصبی می‌شن رو بدونید!
اینا همون لحظه داد می‌زنن، قرمز می‌شن، قلبشون درد میگیره، دستاشون می‌لرزه… ولی
واسه زمین زدنتون هیچ نقشه‌ای نمی‌کِشن!
اونا تمام نقشه‌شون، همون عصبانیته بوده و تمام!
تمام آدمایی که زود عصبانی می‌شن آدمایی هستن که رقیق‌ترین و صاف‌ترین وجدان‌هارو دارن…

 

ادامه مطلب


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها